کد خبر: 1127541
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۴۰۱ - ۰۳:۱۵
گفت‌و‌گوی «جوان» با شهین نیک‌ورز مسئول حفاظت خواهران بیت‌الزهرای سردار شهید سلیمانی 
«بیت‌الزهرای حاج قاسم» تنها خانه این شهید بزرگوار در کرمان بود که فروردین سال ۱۳۹۲ آن را وقف برگزاری مجالس عزای حضرت‌زهرا (س) کرد
 صغری خیل‌فرهنگ
«بیت‌الزهرای حاج قاسم» تنها خانه این شهید بزرگوار در کرمان بود که فروردین سال ۱۳۹۲ آن را وقف برگزاری مجالس عزای حضرت‌زهرا (س) کرد؛ خانه‌ای که هر ساله در ایام فاطمیه میزبان عزاداران حضرت‌زهرا (س) است؛ خانه‌ای که حاج قاسم سال‌ها در ایام فاطمیه مقابل در آن می‌ایستاد و به کوچک و بزرگ عزادار حضرت فاطمه زهرا (س) خوشامد می‌گفت و با افتخار میزبان مهمانان حضرتش بود. بیت‌الزهرا بعد از شهادت سردار حال و هوای دیگری به خود گرفت. حالا دیگر همه بیت‌الزهرا (س) را می‌شناسند و تقریباً همه آن‌هایی که به زیارت حاج قاسم می‌روند به آنجا هم سر می‌زنند. خانه‌ای که به نیت ترویج سیره حضرت‌زهرا (س) تبدیل به حسینیه شده است. در سومین سالروز شهادت حاج‌قاسم با شهین نیک‌ورز مسئول حفاظت خواهران بیت‌الزهرای حاج‌قاسم همکلام شدیم تا از روز‌های همراهی‌اش با خادمان بیت‌الزهرا (س) و خاطراتش با حاج قاسم برای ما بگوید. 
 
 
کمی از خودتان بگویید. چطور شد که خادمی بیت‌الزهرای حاج قاسم نصیبتان شد؟ 
من شهین نیک‌ورز، متولد سال ۴۳، ساکن شهر کرمان و خانه‌دار هستم. دیپلم اقتصاد دارم و تا حدودی تحصیلات حوزوی را گذرانده‌ام. الحمدلله این رزق از طریق عضویت در پایگاه بسیج نور ولایت نصیبم شد. به عنوان فرمانده این پایگاه در سال ۹۰ فرمانده نمونه شدم و از طرف حضرت آقا به سفر کربلا مشرف شدم. سال ۹۴ بالاترین رده بسیج کشوری به پایگاه نور ولایت تعلق گرفت، به هر روی مسئولیتم در بیت‌الزهرای حاج قاسم که حفاظت بخش خواهران و برقراری نظم مجلس و مراسم و حفاظت و بازرسی ورودی در خواهران است، به برکت همین حضور و فعالیت در بسیج بود. 
 
چه شد که حاج قاسم خانه‌اش را وقف حضرت‌زهرا (س) کرد؟
علاقه و محبت بی‌نهایتش به حضرت زهرا (س) بود و ایشان صاحبخانه را بانوی دو عالم می‌دانست و برای همین تنها خانه‌ای که در کرمان داشت را برای برگزاری مراسم عزاداری حضرت زهرا (س) به ایشان هدیه کرد. 
چه برنامه‌هایی در بیت‌الزهرا برگزار می‌شود؟
بیت‌الزهرا در سه طبقه مجزا آمادگی برگزاری مراسم مذهبی به خصوص عزاداری دهه فاطمیه را دارد. در زمان حیات شهیدسلیمانی مراسم بسیاری به خصوص دیدار با خانواده شهدا و سفره افطاری و دیدار و مراسم با بچه‌های دوران جنگ و یادواره شهدا در آنجا برگزار می‌شد. در طبقه اول قسمت خواهران مرقد مطهر شهید گمنام است که مزین به قسمتی از شبکه ضریح بی‌بی سه ساله حضرت رقیه (س) است. این اقدام در زمان حیات حاج قاسم انجام شده و هم‌اکنون دو تابوت حمل شهید حاج قاسم و شهید پورجعفری از عراق به ایران در آنجا قرار داده شده است. قبل از شهادت سردار مراسم با حضور خود ایشان و طبق برنامه‌ریزی انجام می‌شد. این مراسم مختص کرمان و حومه نبود، بلکه از سراسر کشور و کشور‌های دیگر در این مراسم شرکت می‌کردند و حاج قاسم نسبت به تمامی شهدا و خانواده‌هایشان احساس مسئولیت داشتند. بین هیچ کدام چه سنی یا شیعه فرقی قائل نمی‌شدند. بعد از شهادت حاجی مراسم طبق روال گذشته و با توجه به وصیت ایشان همچنان ادامه دارد و علاوه بر روال گذشته، بیت‌الزهرا (س) میزبان عاشقان شهید سلیمانی از همه کشور‌ها و استان‌های ایران است. 
چه خاطراتی از حضور شهید سلیمانی در بیت‌الزهرا (س) دارید؟
من هر زمان که ذوق و شوق حاج قاسم را از حضورشان در این مکان می‌دیدم، تمام خستگی‌هایم فراموش می‌شد. حاجی مخالف بازرسی مهمانان بیت‌الزهرا (س) بود. اصلاً دوست نداشت چنین کاری انجام بگیرد، ولی براساس عزت، مقام، شهرت ایشان و دشمنی‌های بسیار بر علیه‌شان و مسائل امنیتی، ما به صورت مخفیانه این کار را انجام می‌دادیم. زمانی که سردار وارد بیت‌الزهرا می‌شدند، ما برای اطلاع محافظان و حفظ خونسردی‌شان رمزی بین خودمان گذاشته بودیم و با دیدن شهید حاج قاسم بلند می‌گفتیم برای سلامتی حاج آقا صلوات! دوستان اینگونه متوجه حضور ایشان می‌شدند و دست از کار می‌کشیدند. اتفاقاً یک مرتبه وقتی حاج آقا آمد و رمز را اعلام کردم، ایشان فرمودند: «خانم نیک‌ورز زبانتان یک چیزی می‌گوید و چشمتان چیز دیگر.» ایشان از عملیات مخفیانه ما باخبر بودند. 
یک خاطره دیگری که هرگز فراموش نمی‌کنم، این است که در زمان جابه‌جایی حاج قاسم، دوستان حفاظت سرسخت بودند و مسائل امنیتی را بسیار رعایت می‌کردند. یک روز که حاجی می‌خواستند به مراسم بروند، دوستان گفتند صبر کنید تا ماشین طبق روال گذشته به در بیت الزهرا (س) بیاید و تا شما را به محل برساند، اما شهید فرمودند، «مطمئن باشید شهادت من در کشور و شهر خودم و در این مکان نیست. پس خودتان را نگران نکنید و خیالتان راحت باشد.» بلافاصله و برخلاف گفته محافظان و دوستان خودشان به تنهایی به سر خیابان رفته و سوار ماشین می‌شدند. وقتی راننده‌های ماشین‌های شخصی دیگر ایشان را می‌دیدند به عشق حاجی توقف و با حاج قاسم احوالپرسی و عرض ارادت می‌کردند. 
 
بدون شک حاج قاسم از محبوب‌ترین اشخاص در نزد مردم ایران و بسیاری از کشور‌های دیگر بود، به نظر شما علت محبوبیت ایشان چه بود؟
حاج قاسم عزیز معنویات بسیاری داشت و بسیار رقیق‌القلب بود. گاهی حرف‌های ناگفته را از چشم مهمانان و دوستداران می‌خواند و احتیاجی به بازگویی نداشت. ایشان گوش شنوایی برای همه بودند و با صبر و حوصله بسیار به تک‌تک حرف‌ها و درد دل‌ها گوش می‌دادند و تا می‌توانستند گره‌گشای مشکلات‌شان می‌شدند. نگاه مهربان حاج قاسم، ادب ایشان، چهره باصلابت و خندانش، یتیم‌نوازی‌شان و نگاه بدون تبعیض نسبت به هم اقشار جامعه زبانزد مردم کرمان بوده و هست. ایشان در عین اقتدار و جذبه‌ای که داشتند بسیار رئوف و مهربان بودند و اگر کاری از دست‌شان برمی‌آمد، دریغ نمی‌کردند. 
همه شاخصه‌های اخلاقی حاج‌قاسم، حب به ایشان را جهانی کرده است. یک‌بار در گلزار شهدای کرمان بودم، پدر و دختری را دیدم که از لحاظ پوشش به نظر ایرانی بودند، اما وقتی نزدیک‌شان شدم، متوجه شدم که ایشان از اهالی بوسنی و ساکن آلمان هستند. با صحبت و معاشرت با ایشان متوجه علاقه بسیارشان به حضرت آقا و شهید سلیمانی شدم. آن‌ها شناخت کاملی از خصوصیات و رفتار این دو بزرگوار (حضرت آقا و حاج قاسم) داشتند. گویی در ایران زندگی می‌کردند. حرف‌های‌شان نشان از ارادت زیادشان به شهدا و ولایت داشت که مرز‌های جغرافیایی هم نتوانست مانع این عشق و ارادت شود. در مورد مردم خود کرمان باید بگویم که حاج قاسم بزرگ و عزیز و در قلب و دل کرمانی‌ها تا ابد زنده است. هر شب جمعه در هر فصل و وضعیت آب و هوایی، مراسم زیبا و معنوی به وقت شهادت از ساعت ۱۲ تا یک و ۲۰ برگزار می‌شود و دوستداران ایشان در گلزار شهدا و در کنار مرقد مطهر ایشان حضور می‌یابند. حاج قاسم در گلزار شهدا مأوا گرفت که عطر، حال و هوای خاصی به شهر ما بخشید. همین اقدام ایشان هم لطف و محبتی بود که نثار مردم کرمان کردند و هرگز از یاد‌ها نخواهد رفت. 
 
در زمانی که به عنوان مسئول حفاظت خواهران بیت‌الزهرا (س) مشغول به خدمت بودید، حاج قاسم صحبتی با شما داشتند؟
سال ۹۵ برای اولین بار بعد از اتمام مراسم عزاداری، خادمان بیت الزهرا (س) را دعوت کردند. خود حاجی شخصاً از تک‌تک خادمان تقدیر و تشکر کرد و در بین چهار عوامل حفاظت واحد برادران، فقط من به عنوان مسئول حفاظت خواهران در جمع خادمان حضور داشتم. به دلیل حضورم در مجلس آقایان گوشه‌ای جدا نشسته بودم و بعد از تلاوت قرآن حاجی من را صدا زدند و فرمودند: «چرا جدا نشستید؟ شما جزیی از دوستان هستید، پس به ما بپیوندید.» آن شب ایشان در مورد مقام حضرت زهرا (س) و جایگاه زن صحبت کردند و از من تقدیر کردند. ایشان بعد از اتمام جلسه با آقایان عکس دسته جمعی گرفتند و بعد از آن فرمودند «حالا یک عکس با واحد خواهران بگیریم.» من راصدا زدند و با من هم عکس یادگاری گرفتند. در انتها یک انگشتر عقیق و هدیه سفر زیارتی به سوریه را به بنده اعطا کردند. در اکثر مراسم‌ها که خصوصی و سریع و بدون هماهنگی بود، به من اطلاع داده می‌شد و من هم به همراه فرزندانم برای استقبال و حفاظت از مهمانان و مدعوین حضور پیدا می‌کردیم. برای همین حاج قاسم برای سفر زیارتی سوریه فرزندانم را هم همراه من راهی کردند. علاوه بر کار حفاظت، حاج آقا مأموریت‌های دیگری هم در مورد فرزندان شهدا به خصوص دختران شهدا به من می‌سپردند. مثلاً در مورد خانم زینب سلاجقه از فرزندان شهدا به من فرمودند دخترم را به تو می‌سپارم. 
همه حاجی را عمو صدا می‌کردند. حاج قاسم هم توجه زیادی به آن‌ها داشت. همیشه به من می‌گفتند چه من باشم و چه نباشم شما هوای بچه‌ها را داشته باشید. بچه‌های شهدا من را پاسبان عمو صدا می‌زدند و هنوز هم من را با همین اسم صدا می‌کنند. وجود حاج قاسم مملو از برکت بود و بعد از شهادتش هم برکات وجودی ایشان همچنان تداوم دارد. یکبار دختر دوم من برای حل مشکل کاری و گزینش‌شان به مشکل برخورد و برای همین به مزار حاج قاسم رفته و با شهید درد دل کردند. همان شب خواب حاج قاسم را می‌بیند. در عالم خواب حاج قاسم برگه گزینش دخترم را امضا می‌کند و به دستش می‌دهد و می‌فرماید: برو کار تو درست شد. دقیقاً بعد از آن خواب کار‌های استخدامش سریع و بدون هیچ مشکلی انجام شد. 
 
شما چندین سال حاج‌قاسم را می‌شناختید و از نزدیک دیده بودید، شنیدن خبر شهادتشان و بعد تشییع باشکوه پیکرشان برای شما چطور گذشت؟
شنیدن خبر شهادت فرمانده مقاومت، حاج قاسم عزیز برای همه دوستداران‌شان سخت و تلخ بود. از آن لحظه‌ای که متوجه خبر شهادتش شدیم تا آن لحظه‌ای که هواپیمای حامل پیکر مطهرشان در فرودگاه نشست، برایمان به غایت سخت بود. لحظات آنقدر کند می‌گذشت که انگار هر روز به اندازه یک‌سال زمان می‌برد. یادم است هواپیمای حامل پیکر ایشان در شبی بسیار سرد در فرودگاه نشست. من و دخترهایم خودمان را به آنجا رساندیم، اما به خاطر برخی مسائل امنیتی نتوانستیم پیکر شهدا را همراهی کنیم. آرام و قرار نداشتیم. دل‌مان هم تاب ماندن در خانه را نداشت. همراه با دیگر عزیزان داغدار شهادت حاج قاسم راهی مصلای شهر کرمان شدیم. با مداحی و سوگواری برادران عزیز همراه شدیم تا شاید این غم فراق، جدایی و دلتنگی که قطعاً هیچ‌گاه آرام نخواهد شد را تسلی دهیم. بعد از تدفین حاج قاسم خودم را بر مزارش رساندم. یاد و خاطرات و حرف‌هایش هر لحظه در ذهنم مرور می‌شد. باورش سخت بود که بیت‌الزهرا (س) دیگر شاهد قدم‌های حاج‌قاسم نخواهد بود. در کنار مزار ایشان قرآن خواندم. هوا سرد بود، اما گلزار شهدا پر بود از جمعیت عاشقی که به عشق حاج قاسم آمده بودند. شاید زبان از بیان آن شور و حال و قلم از نگارش آن حضور عاجز باشد. حاج قاسمی که افتخار ما کرمانی‌ها در زمان قبل شهادت و بعد شهادت‌شان بوده و هست. ما کرمانی‌ها عزت و برکت شهرمان را از وجود شهید حاج قاسم سلیمانی می‌دانیم. حاج قاسم عزیز به دوستان شهیدش پیوست و با توجه به علاقه بسیار ایشان به شهید یوسف الهی در کنار ایشان آرام گرفت. 
در پایان اگر صحبت یا نکته‌ای است، بفرمایید. 
می‌خواهم خاطره‌ای دیگر از توجه و مهر ایشان نسبت به دوستداران‌شان خدمت شما بگویم. در خلال برنامه‌های بیت‌الزهرا (س) بودم که یکی از خواهران واحد حفاظت قرآنش را به من داد و از من درخواست کرد که از حاج قاسم بخواهم تا برایش دست نوشته‌ای بنویسد. ایشان اصلاً موضوع دست‌نوشته برایشان مهم نبود و فقط دست‌خط یادگاری حاجی برایش اهمیت داشت. با اینکه سر حاج قاسم بسیار سرش شلوغ بود، اما بعد از اصرار‌های من، قرآن را گرفتند و به طبقه بالای بیت‌الزهرا (س) رفتند. بعد از مدتی قرآن را برایم آوردند. متنی را در آن مکتوب فرمودند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار